برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در آموزش جامع 1100 واژه ضروری - هفته 22 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
قبول کردن
Syn: accept admit approve
متضاد: deny reject
to acknowledge something
چیزی را قبول کردن
She refuses to acknowledge the need for reforms.
او نپذیرفت نیاز به اصلاحات را قبول کند.
to acknowledge that…
قبول کردن اینکه ...
District Attorney Hogan got the man to acknowledge that he had lied in court.
بازپرس بخش قضایی "هوگان" توانست مرد را راضی کند که قبول کند در دادگاه دروغ گفتهاست.
The experts reluctantly acknowledged that their estimate of food costs was not accurate.
کارشناسان با بیمیلی قبول کردند که تخمینشان درباره هزینههای غذا دقیق نبودهاست.