برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در يادگيري 504 کلمه - هفته 39 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Go away; leave; turn away (from); change; die
حرکت کردن ، (جايي را) ترک کردن ، رفتن ، تغيير کردن ، مردن
We arrived in the village in the morning and departed that night
ما صبح به روستا رسيديم و همان شب حرکت کرديم.
Stan was vague about departing from his usual manner of choosing a partner.
استن نسبت به تغيير رفتار معمول خود در انتخاب شريک مردد بود.
Vera was reluctant to mention that her uncle had long since departed.
ورا تمايلي نداشت که بگويد عمويش مدت ها قبل مرده بود.