برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در يادگيري 504 واژه ضروري - هفته 34 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Remove from the top; move lightly (over); glide along; read hastily or carelessly
از بالا برداشتن، ملايم از روي چيزي گذشتن، سُر خوردن، شتاب زده يا با بي دقتي خواندن
This soup will be more nourishing if you skim off the fat.
اگر چربي سوپ را جدا کنيد مغذي تر مي شود.
I caught a glimpse of Mark and Marge skimming over the ice.
نگاهم به «مارک» و «مارج» افتاد که روي يخ سر مي خوردند.
Detective Corby, assigned to the homicide, was skimming through the victims book of addresses.
کارآگاه «کوربي» که مامور بررسي قتل بود نگاهي گذرا به دفترچه تلفن مقتول انداخت.