برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در آموزش کلمات 504 کلمه - هفته 23 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Order someone not to do something; make a rule against
دستور دادن به کسی برای انجام ندادن کاری، منع کردن، قدغن کردن
Spitting on the floor is forbidden in public places.
تف کردن روی زمین در اماکن عمومی، ممنوع است.
The law forbids drunken drivers to handle their autos.
قانون، رانندگان مست را از رانندگی اتومبیل منع می کند.
I forbid you to enter the dense jungle because of the peril that awaits you there.
به خاطر خطری که در انتظار توست، تو را از وارد شدن به جنگل انبوه منع می کنم.