برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در يادگيري 504 واژه - هفته 38 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Doing what one is told.; willing to obey
آنچه که به او گفته مي شود انجام مي دهد، مايل به اطاعت
The obedient dog came when his master beckoned.
سگ فرمانبر هنگامي که صاحبش به او اشاره کرد، جلو آمد.
Obedient to his fathers wishes, Guy did not explore any further.
«گاي» که نسبت به خواسته هاي پدرش فرمان بر بود، بيش از اين تحقيق نکرد
When parents make reasonable requests of them, the majority of my friends are obedient.
اکثر دوستانم زماني که والدين شان از آن ها خواهش هاي منطقي دارند، مطيع هستند.