برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در يادگيري 504 لغت - هفته 37 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
To consider carefully; intended; done on purpose; slow and careful, as though allowing time to decide what to do
به دقت بررسي کردن، عمدي، کند و دقيق، تو گويي که به زمان اجازه مي دهيد تصميم بگيرد چه بکند
Rico’s excuse was a deliberate lie.
بهانه ي «ريکو» يک دروغ عمدي بود.
My grandfather walks with deliberate steps.
پدربزرگ با گام هايي استوار راه مي رود.
Judge Sirica deliberated for a week before making his decision known.
قاضي «سيريکا» قبل از اين که تصميمش را آشکار کند، يک هفته روي پرونده بررسي کرد.