برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در يادگيري 504 - هفته 36 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Buy back; pay off; carry out; set free; make up for
پس فروختن، باز پرداخت کردن، انجام دادن، آزاد کردن، جبران کردن
The property on which money has been lent is redeemed when the loan is paid back.
ملکي که روي آن پول قرض داده شده است زماني فک رهن مي شود که وام باز پرداخت شود.
My family was relieved to hear that the mortgage had been redeemed.
خانواده ام وقتي شنيد وثيقه از گرو آزاد شده است، آسوده خاطر شد.
Mr. Franklin promptly redeemed his promise to help us in time of need.
آقاي «فرانکلين» خيلي سريع به قولش براي کمک به ما در موقع نياز وفا کرد.