برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در يادگيري 504 - هفته 36 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Quick; on time; done at once; to cause (someone) to do something; remind (someone) of the words or actions needed
سريع، به موقع، فوراً انجام ميشود، کسي را وادار به انجام کاري کردن، اعمال يا واژگان مورد نياز را به ياد کسي انداختن
Be prompt in assembling your baggage.
در جمع و جور کردن چمدان هايت سريع باش.
Terry’s caution prompted him to ask many questions before he consented.
احتياط «تري» باعث شد قبل از موافقت، سوالات زيادي بپرسد.
Larry was confident he knew his lines well enough not to need any prompting.
«لاري» مطمئن بود که نوشته هاي خود را آنقدر خوب مي داند که نيازي نداشته باشد آن ها را به او ياد آوري کنند.