برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در يادگيري 504 کلمه انگليسي - هفته 35 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Not definite; not clear; not distinct
مبهم، گنگ، نامشخص، نامعلوم، نامعین
Joe’s position was vague because he wanted to remain neutral in the dispute.
موقعیت جو در مناقشه نامعلوم بود، چون می خواست بیطرف بماند.
When asked her opinion, Gladys was tactful enough to give a vague answer that did not hurt anyone.
وقتی از کلادی نظرش را پرسیدند او آنقدر زیرک بود که پاسخ مبهمی داد تا هیچکس لطمه نبیند.
The vague shape in the distance proved to be nothing more weird than a group of trees.
ثابت شد که آن شبح نامشخص در دوردست چیزی جز توده در هم درختان نبوده است.