برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در آموزش 504 لغت - هفته 29 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Cripple; disable; cause to lose an arm, leg, or other part of the body
معلول کردن، ناتوان ساختن، باعث از دست دادن بازو، پا يا بخش ديگري از بدن شدن
Auto accidents maim many persons each year.
تصادفات اتومبيل هر ساله افراد زيادي را معلول مي سازند.
Though he went through an awesome experience in the crash, Fred was not seriously maimed.
اگرچه «فرد» در تصادف تجربه ي وحشتناکي را گذراند، اما صدمه جدی ای ندید.
Car manufacturers insist that seat belts can prevent the maiming of passengers in the event of a crash
توليدکنندگان اتومبيل اصرار دارند که در صورت تصادف، کمربندهاي ايمني مي توانند از معلول کردن مسافران جلوگيري کنند.