برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در آموزش کلمات 504 واژه - هفته 22 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Keeper; guard; person in charge of a prison
حافظ، نگهبان، مسئول زندان، زندانبان
The warden found himself facing two hundred defiant prisoners.
رئیس زندان خود را در برابر دویست زندانی سرکش یافت.
A cautious warden always has to anticipate the possibility of an escape.
یک زندانبان محتاط باید همیشه احتمال یک فرار را پیش بینی کند.
When the journalists asked to meet with Warden Thomas, he sent word that he was sick.
وقتی خبرنگاران خواستند با «توماس» زندانبان ملاقات کنند، پیغام فرستاد که بیمار است.