برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در آموزش کلمات 504 واژه ضروري - هفته 18 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Active and sure-footed; quick moving; light and quick
فعال و با قدم های مطمئن، چالاک، سبک و سریع
Although Dusty was a miniature poodle, he was nimble enough to fight bigger dogs.
اگرچه «داستی» سگ کوچکی بود ولی به قدر کافی زرنگ بود تا با سگ های بزرگتر بجنگد.
The nimble policeman leaped over the fence to pursue the car thief.
افسر پلیس چابک و زرنگ از روی حصار پرید تا دزد اتومبیل را تعقیب کند.
At his press conference, the commissioner was quite nimble in avoiding the difficult questions.
کمیسر عالی در کنفرانس مطبوعاتی به قدر کافی زرنگ بود تا از پاسخ به سوالات مشکل، طفره رود.