برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در سري آموزش 504 واژه - هفته 14 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Coarse and savage; like a brute; cruel
خشن و وحشی، مثل جانور بی رحم
Dozens of employees quit the job because the boss was brutal to them..
ده ها کارمند دست از کار کشیدند، بخاطر اینکه رئیس آن ها بیرحم بود.
The brutal track coach persisted in making the team work out all morning under the hot sun.
مربی بی رحم تیم دو میدانی اصرار داشت که افراد تیم تمام مدت صبح را زیر آفتاب سوزان تمرین کنند.
Swearing to catch the murderer, the detectives revealed that it had been an unusually brutal violent crime.
کارآگاهان که قسم خوردند قاتل را دستگیر کنند، فاش کردند که جنایت بسیار خشونت آمیز و بی رحمانه بوده است.