برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در سري آموزش 504 لغت - هفته 13 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Quick to notice; watchful
نگاه کوتاه و سریع
We were observant of the conflict between the husband and his wife.
ناظر درگیری بین زن و شوهر بودیم.
Because Cato was observant. he was able to reveal the thief’s name.
چون «کاتو» مراقب بود ، توانست نام سارق را فاش کند.
Milt used his excellent vision to be observant of everything in his vicinity.
«میلت» برای نظارت بر همه چیز در نزدیکی اش از بینش عالی استفاده کرد.