برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در آموزش آنلاين 504 کلمه ضروري انگليسي - هفته 1 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Desert; leave without planning to come back; quit
ترک کردن – واگذار کردن – رها کردن – دل کندن
When Ali abandoned his family, the police went looking for him.
وقتی علی خانواده اش را ترک کرد، پلیس به جستجویش پرداخت.
The soldier could not abandon his friends who were hurt in battle.
سرباز نتوانست دوستانش را که در جنگ آسیب دیده بودند، ترک کند.
Because Jon was poor, she had to abandon her idea of going to college.
چون «جان» فقیر بود، مجبور بود فکر رفتن به دانشگاه را کنار بگذارد.