برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در آموزش 504 لغت ضروري - هفته 32 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Cause very great pain to; worry or annoy very much; cause of very great pain; very great pain
باعث درد زياد شدن، خيلي ناراحت يا نگران کردن، علت درد بسيار زياد، درد بسيار زياد
Persistent headaches tormented him.
سردردهاي مداوم او را شکنجه مي داد.
The illustrations in our history text show the torments suffered by the victims of the French Revolution.
تصاوير کتاب تاريخ ما شکنجه هايي را نشان مي دهند که قربانيان انقلاب فرانسه متحمل شدند.
The logical way to end the torment of doubt over the examination is to spend adequate time in study.
راه منطقي براي پايان دادن به شکنجه ي شک و ترديد در امتحان، عبارت است از صرف وقت کافي در مطالعه.