برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در آموزش کلمات 504 واژه - هفته 22 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
Take away from by force
به زور گرفتن، محروم کردن
The poor man was deprived of a variety of things that money could buy.
مرد فقیر از چیزهای مختلفی که با پول می توانست بخرد، محروم بود.
We were deprived of a good harvest because of the lack of rain.
ما به علت کمبود بارندگی از یک برداشت خوب محروم شدیم.
Living in a rural area, Betsy was deprived of concerts and plays.
چون «بتسی» در منطقه ای روستایی زندگی می کرد، از دیدن کنسرت و نمایش محروم بود.