برای استفاده از امکانات آموزشی شاه آزمون، مثل ذخیره آموزش ها، مشاهده همه آموزش ها، جعبه لایتنر و ... ابتدا در دوره آموزش آنلاین 1100 واژه ضروری - هفته 27 ثبت نام کنید و از پنل کاربری شروع به آموزش کنید.
لکه دار کردن
Syn: soil stain sully
He had deliberately set out to besmirch her reputation.
او عمدا برنامه ریزی کرده بود که آبروی دختر را لکه دار کند.